چجوری تو خونه چراغ خواب سه بعدی بسازیم؟
تاریخ انتشار: ۲۲ اسفند ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۹۳۶۶۸۳
چراغ خوابهای سه بعدی از محصولات بسیار شیکی هستند که میتوانید از آنها برای تزئین و استفاده در اتاق خواب خود بهره ببرید. امروزه انواع و اقسام چراغ خواب سه بعدی در بازار یافت میشود که میتوانید بهترین آنها را از سایت ستادیزاین با قیمتی بسیار مناسب تهیه کنید. این چراغ خوابهای سه بعدی متناسب با سلیقه مشتریان گوناگون تهیه شدهاند و برای همین طرحهای بسیار متنوعی دارند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
برای تهیه چراغ خواب سه بعدی لازم است نکاتی را در نظر بگیرید که البته در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد. این نکات برای شما مشخص خواهد کرد که چطور چراغ خوابی سه بعدی متناسب با دیزاین اتاق خواب خود انتخاب کنید. سایت ستادیزاین با رعایت تمام این نکات بهترین نوع این محصولات را برای شما تهیه کرده و میتوانید به قیمتی بسیار استثنایی آنها را از فروشگاه اینترنتی این سایت تهیه کنید.
چراغ خواب سه بعدی چیست؟از زمانی که چراغ اختراع شده است، چراغ خوابها هم جایگاهی ویژه در اتاق خوابهای ما به خود اختصاص دادهاند، اما به تازگی نوع جدیدی از چراغ خواب برای اتاق خوابهای شما تهیه شده است که بهعنوان چراغ خواب سه بعدی شناخته میشود. این نوع چراغ خواب طوری طراحی شده است که بتواند نور را بهصورت سه بعدی در محیط مورد نظر پخش کند و برای همین سهبعدی نام گرفته است. در حقیقت پخش سهبعدی نور با استفاده از پدیده شکست دو بعدی نور چراغ امکانپذیر شده است.
شما با عبور نور از درون یک طلق پلاستیکی که روی آن خش یا هر نوع حکاکی وجود داشته باشد میتوانید کاری کنید که نور شکسته شده و بهصورت سهبعدی در محیط پخش شود. این ویژگی نمایی جالب به اتاق خواب شما میدهد و برای همین استفاده از آن جهت تزئین اتاق خواب بسیار پرکاربرد است. امروزه استفاده از چراغ خوابهای سه بعدی یا بالبینگ در میان مردم بسیار مرسوم شده است.
انواع چراغ خواب سه بعدی کدام است؟چراغ خوابهای سه بعدی انواع گوناگونی دارند که بسته به متریال یا طرحی که در ساخت آنها بکار رفته است، تقسیمبندی میشوند. گستره این متریال و طراحی بسیار وسیع است و برای همین ما در اینجا تنها چند مدل از مهمترین انواع چراغ خواب سه بعدی را به شما معرفی خواهیم کرد تا یک برآورد کلی از این محصولات به دست آورید.
چراغ خواب سه بعدی با طرح ویژهیکی از مرسومترین انواع چراغ خواب سه بعدی، چراغ خوابی است که با طرحی ویژه ساخته شده است. این نوع چراغ خواب سهبعدی عموما بهصورت سفارشی ساخته میشود و طرح استفاده شده در آنها مناسبتی یا شخصی است. مثلا کسانی که به تازگی ازدواج کردهاند، میتوانند از طرح صورت خود و همسرشان برای طراحی این نوع چراغ خوابهای سهبعدی استفاده کنند.
چراغ خواب سه بعدی با طرح قلب یا گلنوع دیگری از چراغ خوابهای سه بعدی وجود دارند که اغلب بهعنوان هدیه ساخته شده و به دیگران تقدیم میشوند. این نوع چراغ خوابها شامل گل یا قلب با رنگپردازی متنونع و جذاب هستند. از این مدل چراغ خوابهای سه بعدی میتوان بهعنوان هدیه ولنتاین یا کادوی روز تولد نیز استفاده کرد.
چراغ خواب سه بعدی با یک نوشته خاصنوع متداول دیگری از چراغ خوابهای سه بعدی وجود دارد که طرح استفاده شده در آنها یک نوشته یا متن جذاب است. مثلا اشعار یا نوشتههای انگیزشی یا خاطرهانگیز میتوانند ایده اصلی این نوع چراغ خوابها باشند. از این چراغ خوابهای سه بعدی نیز میتوان بهعنوان هدیه یا کادو استفاده کرد.
چراغ خواب سه بعدی با طرح منظرهچراغ خوبهای سه بعدی زیادی وجود دارند که طرح استفاده شده در آنها یک منظره از یک شهر یا منطقه مشهور است. برای مثال استفاده از برج ایفل و نمایی از شهر پاریس، استفاده از نمای برکههای مشهور دنیا یا استفاده از نمای جنگل، در طرح این چراغ خوابهای سه بعدی بسیار دیده میشود و برای همین جذابیت خاصی به آنها بخشیده است.
چراغ خواب سه بعدی سادههمچنین یکی دیگر از طرحهای متداول برای ساخت چراغ خوابخ سه بعدی، استفاده از طرحهای هندسی ساده است. مثلا لایههای پلاستیکی که بهصورت شاخههای درختان ساخته شده باشد را میتوان طرحی برای این نوع چراغ خوابهای سه بعدی در نظر گرفت که البته نورپردازی آن میتواند رنگهای مختلفی داشته باشد.
روش ساخت چراغ خواب سه بعدییکی از نکات جالب درباره چراغ خوابهای سه بعدی، آشنایی با روش ساخت آنهاست. برای ساخت این وسیله جذاب زینتی شما باید بدانید که اولا یک چراغ خواب از چه اجزایی تشکیل شده است. هر چراغ خواب سه بعدی سه بخش اصلی دارد: پایه، منبع نوری و صفحه اکرلیک برای شکست نور و ایجاد نمایی سهبعدی از آن. نکته جالب ماجرا اینجاست که شما میتوانید خودتان هم یک چراغ خواب سه بعدی بسازید. اما چطور؟
برای ساخت چراغ خواب سه بعدی ابتدا باید یک طرح را انتخاب کنید. این طرح لازم نیست خیلی پیچیده باشد، مثلا یک ستاره طرح مناسبی برای شروع کار است. بعد از انتخاب طرح آن را روی کاغذ کشیده و سپس برش میدهید. برای اینکه طرح شما با جذابیت بیشتری همراه باشد میتوانید یک طرح از اینترنت انتخاب کنید و سپس آن را روی کاغذ پرینت کنید. همچنین اگر خودتان دستی در طراحی با ایلستریتور یا دیگر ابزارهای طراحی دارید که چه بهتر. با این ابزارها میتوانید طرحهایی بسیار جذاب ساخته و روی کاغذ پرینت کنید.
بعد از برش طرح، نوبت به نصب آن روی چراغ میرسد. برای اینکه نور چراغ خواب سه بعدی شما مانند چراغ خوابهای سه بعدی درون بازار جلوهای زیبا داشته باشد بهتر است از یک LED استفاده کنید. با تهیه LED نوبت به چسباندن طرح با چسب دوطرفه روی لامپ LED میرسد. بعد از این با استفاده از یک کابل USB ساده لامپ را به باتری متصل کنید و آن را روشن کنید. به همین سادگی چراغ خواب سه بعدی شما آماده است و میتوانید از آن برای تزیین اتاق خواب خود استفاده کنید.
انواع چراغ خواب سه بعدی ستادیزایندر سایت ستادیزاین انواع مختلفی چراغ خواب سه بعدی وجود دارد که متناسب با سلیقههای مختلف طراحی و ساخته شدهاند. بسته به اینکه هدف شما از خرید این محصولات چیست، میتوانید یکی از این انواع چراغ خواب سه بعدی را از این سایت به قیمتی بهصرفه خریداری کنید. در ادامه بهصورت مختصر سه عدد از این انواع چراغ خوابهای سه بعدی ستادیزیاین را معرفی خواهیم کرد. البته در این سایت تعداد زیادی چراغ خواب سه بعدی با طرحهای جذاب وجود دارد که میتوانید از آنها دیدن کنید.
چراغ خواب سه بعدی دختر جنگلاین چراغ خواب با طرح دختر جنگل، ماه و برکهای جذاب و با نورپردازی بسیار آبی و سیاه مرموز و آرام ساخته شده است. وزن آن نیم کیلو است و 8 سانتی متر ارتفاع دارد. از این مدل چراغ خواب میتوانید برای ئزیین اتاق خواب دختر نوجوان خود استفاده کنید.
چراغ خواب سه بعدی کافهیکی دیگر از انواع چراغ خواب سه بعدی موجود در سایت ستادیزاین، چراغ خواب با طرح کافه است. در طرح این چراغ خواب دو دوست در حال نوشیدن قهوه نشان داده شده است. از این چراغ خواب که نیم کیلو وزن و 8 سانتی متر ارتفاع دارد میتوانید برای تزیین اتاق خواب یا حتی پذیرایی منزل خود استفاده کنید.
چراغ خواب سه بعدی طرح پاریسیکی از جذابترین طرحهای استفاده شده برای چراغ خواب سه بعدی که در سایت ستادیزاین مورد استفاده قرار گرفته است، چراغ خواب با طرح پاریس است. در این چراغ خواب از برج ایفل که در کنار آن زن و مردی عاشقانه کنار هم قرار گرفتهاند، استفاده شده است. این چراغ خواب که نیم کیلو وزن و 8 سانتیمتر ارتفاع دارد گزینه مناسبی برای اتاق خواب تازه عروس و دامادها محسوب میشود.
نحوه خرید چراغ خواب سه بعدی از ستادیزاینبرای تهیه چراغ خواب سه بعدی از سایت ستادیزاین تنها کافی است وارد سایت شده:
https://designseta.com/محصولات/چراغ-خواب-های-سه-بعدی
و با رفتن به قسمت محصولات، انواع چراغ خوابهای سه بعدی موجود در سایت را بررسی کرده و یکی را که مدنظرتان است را انتخاب کنید. بعد از انتخاب چراغ خواب مورد نظر، این محصول وارد سبد خرید شما میشود. در این مرحله لازم است که شما در سایت ثبتنام کنید تا یک کد تایید برای شما ارسال شود و سپس با وارد کردن کد تایید، وارد قسمت پرداخت هزینه شوید.
در این قسمت میتوانید هزینه خرید را بهصورت اینترنتی بپردازید و در ظرف مدت 1 الی 3 روز کاری چراغ خواب سه بعدی خریداری شده به دست شما میرسد. هزینه ارسال برای کسانی که در شهرهای تهران و کرج هستند رایگان است و هزینه پست نیز بسته به آدرسی که وارد سایت کردهاید، محاسبه میشود.
قیمت چراغ خواب سه بعدی ستادیزایندر سایت ستادیزاین شما میتوانید چراغ خوابهای سه بعدی مورد نظر خود را با کمترین قیمت ممکن بازار خریداری کنید. کارشناسان این سایت قیمتگذاری محصولات را طوری انجام دادهاند که همه اقشار جامعه بتوانند چراغ خوابهای سه بعدی مورد نیاز خود را خریداری کرده و اتاق خواب یا سالن پذیرایی منزلشان را با آن تزئین کنند. البته متریال استفاده شده در این چراغ خوابها بسیار با کیفیت است. پایین بودن قیمت خرید بهخاطر راحتی شماست. هدف ستادیزاین، تنها جلب رضایت مشتریان بوده و برای همین قیمت بالایی برای محصولات خود لحاظ نکرده است.
منبع: آخرین نیوز
کلیدواژه: چراغ خواب ها استفاده شده استفاده کنید چراغ خواب انتخاب کنید برای همین سه بعدی سه بعدی ساخته شده اتاق خواب سه بعدی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت akharinnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آخرین نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۹۳۶۶۸۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مامان بگو برای دین و کشور رفتم؛ دست راست اسلحه و دست دیگرم کتاب
خبرگزاری مهر؛ گروه فرهنگ و ادب - زینب رازدشت: کتاب «قصه ننه علی» نوشته مرتضی اسدی شامل روایت زندگی زهرا همایونی مادر شهیدان امیر و علی شاه آبادی است که توسط انتشارات حماسه یاران منتشر شده است.
قصه ننه علی ۱۵ فصل است که در بخش اول گزارش هفت فصل و در بخش دوم سه فصل مرور کردهایم. هفت فصل ابتدایی کتاب با عناوین خداحافظ بهار؛ فصل دوم: آن دو چشم آبی؛ فصل سوم: شمشیر ذوالفقار؛ فصل چهارم: تولد یک پروانه؛ فصل پنجم: خداحافظ مادر؛ فصل ششم: حاج آقا روح الله؛ فصل هفتم: جمال آفتاب درج شدهاند. همچنین فصل هشتم با عنوان پیک امیر، فصل نهم با عنوان سلام آقا و فصل دهم با عنوان آقای معلم است.
پیشتر دو مطلب در مرور و معرفی اینکتاب منتشر کردیم که بخش اول در پیوند همه رنجهای ننهعلی؛ از مواجهه با اقوام شاهدوست تا شوهر بداخلاق و بخش دوم در پیوند خجالت میکشیدم بگویم من هم مادر شهید هستم! قابل دسترسی و مطالعه هستند.
آنچه از نظر میگذرانید بخش سوم و پایانی مرور کتاب «قصه ننهعلی» است که در این بخش مروری بر پنج فصل ۱۱ تا ۱۵ آن خواهیم داشت. نویسنده در این پنج فصل از نحوه اعزام و شهادت پسر دیگر زهرا خانم به نام علی و پیدا شدن پیکر علی، ازدواج مجدد رجب و فوت او با جزییات نوشته است. در عمق داستان زندگی ننهعلی متوجه میشویم زهرا آنقدر صبور است که همه سختیهای زندگیاش را با یاد شهدا و به عشق اهل بیت (ع) تحمل میکند و میگوید غصههای او در برابر دیگر مادران شهدا چیزی نیست و اینچنین خود را آرام نگه میدارد.
جزییات اعزام علی دیگر پسر زهرا خانم در فصل یازدهم «روز وداع» روایت شده است. علی و زهرا خانم این موضوع را از پدرش رجب پنهان میکنند و زمانی که رجب متوجه اعزام علی به جبهه میشود، دوباره با زهرا خانم دعوا و او را کتک میزند.
در فرازهایی از فصل یازدهم میخوانیم؛
محرم سال ۶۵ را تهران ماند و در مسجد مداحی کرد. بعد از محرم ساکش را بست، بند کتانی را محکم گره زد و گفت: خب مامان خانومم وقت رفتنه! علی رو حلال کن. سپردم امیر نورزی، دوستم کارنامه رو براتون بیاره. نمرههای پسرت رو ببین و کیف کن! اگه کسی گفت علی برای فرار از درس و امتحان رفته جبهه، کارنامه رو بهش نشون بده. بگو من برای دین و کشورم رفتم. دست راستم اسلحه بود، دست چپم کتاب. تو جبهه کنار جنگ با دشمن، درسمم خوند. گفتم: علی جان! بلاگردونتم مادر! فدات بشم که برای خودت مردی شدی! نوزده ساله به من و بابات بی حرمتی نکردی. شیرم حلالت! خدا ازت راضی باشه. برو خدا پشت و پناهت. الحمدالله که بابات هم راضی شده، هیچ مانعی جلو پات نیست. امیر و حسین را در آغوش گرفت و بوسید.
دستش را باز کرد که بغلم کند، بغض کردم، ناخودآگاه لرزیدم. ترسیدم دلش بلرزد؛ عقب رفتم و از او دور شدم. پلهها را دوتا یکی کردم. دامن به پاهایم پیچید، نزدیک بود پرت شوم پایین. خودم را رساندم طبقه دوم. بغض داشت خفهام میکرد. یک لیوان آب خوردم. از گلویم پایین نرفت و به سرفه افتادم. رفتم کنار پنجره بالکن وداع علی و رجب را تماشا کردم. ای کاش نمیرفتم! دلم برای رجب سوخت. آن لحظات به یاد وداع امام حسین (ع) و حضرت علی اکبر (ع) در روز عاشورا افتادم. صحنه تکان دهندهای بود. علی دو قدم به طرف در میرفت، رجب صدایش میزد: علی جان! زود برگرد. علی به طرف در میرفت، رجب صدایش میزد: علی جان! من طاقت دوریت رو ندارم. علی دستش را به طرف در حیاط دراز کرد، رجب صدایش زد: علی جان! صبر کن. بیا جلوی من راه برو می خوام تماشات کنم. علی جلوی خودش را گرفت تا گریه نکند. دور پدرش چرخید. رجب دست علی را گرفت و به طرف خودش کشید. سینه به سینه هم شدند. رجب گفت: آخ بابا! من میمیرم دوری از تو. علی دستی به سر رجب کشید و خودش را از سینه او کند. بدون اینکه به پشت سرش نگاه کند، از در خانه بیرون رفت. پای رجب لرزید و افتاد وسط حیاط. چشمش به در ماند تا شاید علی دوباره برگردد، اما نیامد. با کمک حسین زیر بغل رجب را گرفتم و به داخل خانه آوردم. قلبم تند تند میزد. رفتم سراغ وسایل امیر. دفترچه نوحهاش را برداشتم و روضه وداع حضرت علی اکبر (ع) را خواندم. آنقدر به سینه زدم تا قلبم کمی آرام گرفت.
***
نیمه شب سومین روز عملیات کربلای ۵ به پشت جاده شلمچه _ بصره میرسند. صبح، محاصره میشوند. گلوله تانک، دوشکا و تک تیراندازها چهارصد نفر از نیروها را زمین گیر میکند. کسی کوچکترین تکانی میخورده، جنازهاش روی دست بقیه میمانده. عباس حصیبی و علی کنار هم داخل سنگر نشسته بودند. یکی از همان تیرهای تک تیرانداز سر حصیبی را میشکافد و به سر علی میخورد؛ هر دو به شهادت می رسند.
رزمندگان بعد از مقاومتی طولانی ناچار به عقب نشینی میشوند. تا ظهر از یک گروهان صد و ده نفره فقط بیست و نه نفر زنده میمانند و عقب بر میگردند. ساعت یک بعد از ظهر عقب نشینی شروع میشود. فقط زندهها میتوانند برگردند؛ عباس حصیبی و علی جا میماندند. رضا احمدی، از بچههای ادوات گردان و دوست صمیمی علی، قبل از عقب نشینی، دوربین را بر میدارد و چهار تا عکس از جنازه آن دو میگیرد. ساعت مچی علی را باز میکند و با دوربین به عقب بر میگردد.
اگر رجب چشمش به عکس پیکر بی جان علی میافتاد، دق مرگ میشد. عکس را داخل کمد بین کلی خرت و پرت مخفی کردم. یاد تکیه کلام علی افتادم. هر وقت میخواست از خانه بیرون برود، میگفتم: علی کجا؟ میگفت کربلا حالا او به کربلا رسیده بود و من هنوز زنده بودم. روزهای تازهای در زندگی من آغاز شده بود. نشستم به انتظار علی تا در خانه را باز کند و با همان صدای زیبا بگوید: سلام علیکم مامان خانوم! من برگشتم.
عنوان فصل دوازدهم کتاب پیشرو «به انتظار علی» است که در آن از روزهایی روایت میشود که زهراخانم بهخاطر شهادت پسرانش از دست همسرش رجب کتک میخورد؛ روزهایی که رجب از سر لجبازی به او پول تو جیبی نمیداد و از خجالت نمیتوانست به همسایه بگوید که پول قرض بدهند چون خانواده شهید هستند.
در فرازهایی از فصل دوازدهم میخوانیم؛
مدتها بود که رجب مغازه را بسته بود و منبع درآمدی نداشتیم. مثل سابق خرجی خانه را نمیداد. مادری هم نداشتم دستم را بگیرد. به چه کسی رو میزدم و پول دستی قرض میگرفتم؟! اگر برای مردم لب باز میکردم و دردی که در سینهام بود را بیرون میریختم، حرمت شهیدانم شکسته میشد. چارهای نداشتم جز اینکه امیر را به حسین بسپارم و بروم سرکار. نمیخواستم انگشت نمای مردم شویم. در تمام مدتی که در محله شمشیری زندگی میکردیم، همه میدانستند من و رجب اختلاف داریم، اما کسی متوجه سرکار رفتنم نشد. صبح زود میزدم بیرون و هوا تاریک میشد بر میگشتم خانه. خجالت میکشیدم در و همسایه بگویند مادر شهیدان شاه آبادی کلفت خانه مردم است!
***
به طرفم حمله کرد. تعادلم را از دست دادم و از پلههای طبقه اول پرت شدم. خدا رحم کرد دست و پایم نشکست. سرم گیج رفت. حسین از پلهها پایین آمد. اشاره کردم، برگردد. میدانست هر وقت من و پدرش دعوا میکنیم، او حق دخالت ندارد. صدای گریه امیر از داخل خانه بلند شد. رجب به طرفم آمد. گفتم حتماً ترسیده و میخواهد دلجویی کند.
گوشه لباسم را گرفت، پیراهنم را دور گردنم پیچید و مرا روی زمین تا جلوی در حیاط کشاند. دست و پا میزدم. نفسم بالا نمیآمد، کم مانده بود خفه شوم! از زمین بلندم کرد. با پای برهنه هلم داد بیرون خانه و در را پشت سرم بست. بلند شدم، آرام چند ضربه به در زدم و گفتم: رجب! باز کن. شبه بی انصاف! یه چادر بده من سر کنم. زنجیر پشت در را انداخت و چراغهای خانه را خاموش کرد. پشت در نشستم. از خجالت سرم را پایین میانداختم تا رهگذری صورتم را نبیند. پیش خودم گفتم: این هم عاقبت تو زهرا! مردم با این سرو وضع ببیننت چه فکری میکنن؟ یکی دو ساعتی کنار پیاده رو نشستم. آخر شب کسی جز من در خیابان دیده نمیشد. سرما به جانم افتاده بود. گاهی چند قدم راه میرفتم تا دست و پایم خشک نشود.
ماشین پلیس از کنارم رد شد و کمی جلوتر توقف کرد؛ دنده عقب گرفت و برگشت. مأمور پلیس نگاهی به من انداخت و گفت: خانوم! چرا اینجا نشستی؟ پاشو برو خونه ت. دیر وقته. سرم را بالا گرفتم و گفتم من خونه ندارم کجا برم؟ از ماشین پیاده شد و به طرفم آماد. کنارم ایستاد. از زمین بلند شدم. تمام تنم میلرزید. سرما تا مغز استخوانم رفته بود. ابرو در هم کشید و گفت: یعنی چی خونه ندارم؟ بهت می گم اینجا نشین. دستانم را بردم زیر بغلم تا کسی گرم شوم. گفتم: تا صبح هم بگی، جواب من همونه که شنیدی! من خونه ندارم، بچههام شهید شدن. دو سه ساعت پیش شوهرم از خونه بیرونم کرد. خونه من بهشت زهراست....
***
دور از چشم همه مینشستم یک گوشه و گریه میکردم. عکس علی را دست میگرفتم و با او حرف میزدم: علی جان! ببین حال و روز مادرت رو! ببین آواره کوچه و خیابون شدم. تا کی دنبالت بگردم؟! پس کی میای عزیز دلم دو سه روز بعد یکی از بچههای مسجد به دیدنم آمد و گفت: دیشب خواب علی آقا رو دیدم، گفت به مامانم بگو مگه نگفتم من خودم بر میگردم، نیاد دنبالم؟! به یاد حرفهای حرفهای علی که چند روز قبل از اعزام به من زده بود، افتادم: مامان خانومم! من همون جوری که رفتم، خودم بر میگردم. هر کی اومد گفت از علی خبر دارم باور نکن. دنبال من نباش تا به وقتش. تصمیمم را گرفتم، چندین مرتبه آمدند جلوی در خانه و گفتند از پیکر علی خبر دارند، باید برای شناسایی همراهشان بروم؛ ولی همه را از همان جلوی در جواب میکردم. نشستم خانه به انتظار علی تا خودش خبرم کند.
فصل سیزدهم کتاب، «تازه عروس!» عنوان دارد. در فرازهایی از اینفصل آمده است؛
به واسطه جاری ام به جلسات زنانه محله رفتم. منطقه محرومی بود، اما مردمان با ایمان و اعتقادی داشت. وقتی متوجه میشدند من مادر دو شهید هستم، خیلی عزت و احترام میگذاشتند. کم کم بعضی از خانمها از وضعیت زندگی ام خبر دار شدند؛ برای خواندن زیارت عاشورا دعوتم میکردند. دفترچه نوحه علی را بر میداشتم و از روی آن روضه و نوحه میخواندم. شب بانی مجلس مقداری پول میگذاشت داخل پاکت و میآورد دم در خانه تحویلم میداد. حسین میگفت: مامان! روضه بخون، اما پول دادن نگیر. چارهای نداشتم باید قبول میکردم. پول زیادی نبود، اما حداقل میشد نان و پنیری خرید و شکم بچهها را سیر کرد؛ ولی هر شب که نمیشد نان و پنیر و سیب زمینی خورد. بچه شیر میدادم و باید خوب غذا میخوردم...
خانه قبلی که بودیم، بنیاد شهید میخواست حقوق مختصری به ما پرداخت کند، قبول نکردم. میگفتم ما خونه و مغازه داریم، حقوق به ما نمیرسه. رجب حرص میخورد و میگفت: دستت برای همه به خیر میره، به خودمون که می رسه خشک میشه! چرا نمیزاری حقوقمون رو بگیریم؟ کدوم حق؟! مگر چه کاری برای این انقلاب کرده بودیم که طلب کار و محتاج شندرغاز حوق ماهیانه بنیاد شهید باشیم. طاقتم سر آمد. تحمل شکم گرسنه بچههایم را نداشتم. به بهانه نظافت انبار، رفتم تا کمی در تاریکی گریه کنم. دلم پر بود. به علی گلایه کردم. از پدرش شکایت کردم. چشمم افتاد به کتاب تفسیر قرآنم، خاطرات محله شمشیری برایم زنده شد. کتاب را برداشتم و ورق زدم. یک دسته اسکناس نو از داخل تفسیر افتاد زمین. پول را برداشتم. هرچه فکر کردم. دیدم من و رجب اهل گذاشتن پول لای کتاب نیستیم. هق هق گریهام بلند شد و گفتم: ممنون علی جان! همیشه هوای مامان رو داری.
***
در فصل چهاردهم که «عطر خوش خدا» عنوان دارد، جزییات پیدا شدن پیکر علی و مراسم تشییع روایت میشود. لحظات تشییع، سختترین لحظه برای مادران شهداست اما برای زهرا خانوم بسیار سختتر بوده زیرا او هم باید دوری فرزندانش را تحمل میکرده و هم کتکهای رجب به خاطر شهادت فرزندانش را.
در فرازهایی از فصل چهاردهم میخوانیم؛
چشمانم بسته بود. کمرم خم شد. دستم میلرزید. با بغض گفتم: علی! مادرت اومده. دستش رو بگیر. دستم را داخل تابوت بردم و قنداق سفید علی را بلند کردم. چند ثانیه نگاهش کردم. به سینه چسباندم و فشار دادم. قلبم از جا کنده شده و با هق هق گفتم: آخ مادر! آخ علی! آخ پسرم! خوش اومدی!
گل پسر من خوش اومدی! مرد خونه م خوش اومدی! چرا ان قدر دیر اومدی؟! مامان از پا افتاد. کمرم شکست. سوی چشمم رفته مادر. چطور روی ماه تو رو ببینم. دوازده سال چشم به راه بودم تا تو بگردی. پسرم! داشتی میرفتی قدت بلند بود، چرا قنداق برای من آوردن؟! لای لای علی جان! علی جان! علی جان...
***
«مژده وصل» عنوان فصل پانزدهم و پایانی کتاب است که در آن صحبت از بیماری رجب و حلالیتگرفتنش از زهراخانم است.
در فرازهایی از فصل پانزدهم هم میخوانیم؛
دل شوره رجب را گرفتم. رفتم سری به خانه قدیمی خودمان بزنم. رجب تنها بود. داروهایش را دادم. سوپ برایش پختم. دو سه قاشق بیشتر نخورد. کمی از آب پرتقالی را که برایش گرفته بودم، خورد. دستم را محکم گرفت. زبانم بند آمد و ترسیدم، خودم را کشیدم عقب. فشارش را بیشتر کرد. اشکم در آمد. گفت: دلم برات میسوزه. خیلی از بین رفتی. چقدر شکسته شدی زهرا. به سختی مچ دستم را آزاد کردم و خودم را کشیدم عقب. گفتم: دنیاست دیگه! همیشه برای آدم نمی سازه. با من که از همون اولش سرناسازگاری داشت حاج آقا! با بغض گفت: خیلی بهت ظلم کردم. حیف که دیر شناختمت زهرا! حلالم میکنی؟!
جوابش را ندادم. قطرات اشک از چشمش جاری شد و بالش را خیس کرد. با نگاهش ناامیدانه التماس میکرد. سینهاش به خس خس افتاد؛ سخت نفس میکشید. ماسک اکسیژن را به صورتش زدم. چشمانش را بست. صدایش کردم، جواب نداد. تلفن را برداشتم و شماره اورژانس را گرفتم. بچهها را هم خبر کردم. پزشک اورژانس گفت: به بیمارستان نمیرسد، خانه بماند بهتر است. همه آمدند. تخت رجب را رو به قبله کردیم. برایش دعا خواندیم. چند ساعتی در حالت احتضار بود، جان کندن برایش سخت بود.
صدای اذان مغرب از بلندگوی مسجد بلند شد. وضو گرفتم و نمازم را خواندم. رو به قبله نشسته بودم و داشتم تعقیبات نماز را زیر لب زمزمه میکردم. چشمم به رجب افتاد. مثل گچ دیوار سفید شده بود. تسبیح را گذاشتم روی سجاده و از جا بلند شدم. رفتم کنار تخت رجب و آرام در گوشش گفتم: تو بابای امیر و علی هستی؛ حلالت کردم حاجی، دیدار ما به قیامت. لحظاتی بعد رجب از دنیا رفت.
کد خبر 6089134 زینب رازدشت تازکند